- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
اگرچه كـاهم از آتش إبـا نخـواهم كرد نمـاز سوخـتـنم را قـضا نخـواهم كرد بدون مهر تو خـورشید را نمیخـواهم بـدون نـام تو حـتی دعا نخـواهم کـرد به کیـمـیاگـری چـشم فـضهات سوگـند که غیر خاک تورا توتـیا نخواهم کرد به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو نثـار هـیچ کسی ناسـزا نـخـواهـم کرد در آن مقام که مـادر گـریزد از فرزند بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد بگو چـکـار کـنم تا صـدا کـنی پـسـرم که من به نوکریام اکـتفا نخواهم کرد تـو مــادر مــنـی و اخـتـیـاردار مـنـی بگو بیار سرت را؛ صدا نخواهم کرد منی که کـشـته عـشق حـسین تو هستم به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد علی که تکیه عالم به اوست، میفرمود: که جز به فـاطـمهام إتکا نخـواهم کرد تو رو به قبلهترین کعبه و علی قبلهست به غیر تو به کسی اقـتدا نخـواهم کرد چنین که خاطرت آزرده است از کوچه به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهـرا اگر به صورت کـامل بیان شود زیـر و زبـر تمـام زمـین و زمـان شود گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی یک جلوهاش بس است که عالم جوان شود اصلا خـدا حـکـم نـمـوده بـه عـالـمـیـن هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود دنیا ندیـده است به خود این چـنین زنی این جایگـاه اوست که صدر زنان شود زهرا همان گلیست که در بین طالعش دست قـضا نوشته که صید خسان شود در حـیرتم چگـونه قـد و قـامتـش خمید سروی چنین روان که نباید کمان شود در حـیـرتـم چـرا که نـدیـدیم تا به حال حـین بـهـار نـوبت فـصـل خـزان شـود اسرار روضهاش به خدا میشود عیان فردا که عصر دولت صاحب زمان شود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـکر که سـرمایهام محبتِ زهـراست روضه اگر آمدم به دعـوتِ زهراست شـاغـلِ در دسـتـگـاهِ فـاطـمـه هـسـتـم منصبِ من نوکری و خدمت زهراست
: امتیاز
|
مدح حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
تـوان واژه کجـا و مـدیـح گـفـتـن او؟ قلم، قـناری گـنگیست در سرودن او چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید کـلیـد گـلـشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طـلـوع بـاور مـعـراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حـریـم مـدرسـۀ کـربـلاسـت دامـن او بـمیـرم آن همه احـسـاس بیتـعـلق را که بـار پـیـرهـنی را نـمیکِـشد تن او دمیکه فـاطـمه تـسبـیح گـریه بردارد پـیام میچکـد از چـلچـراغ شـیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چـشـم را نـزنـد آفــتـاب مـدفـن او
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
محمّد را گرامی دخت احمدپروری زهرا ابر مرد دو عالم را یگانه همسری زهرا تو امّ الاحـمد و اُمّ الکـتـاب و اُمّ اسـلامی تو فرقانی، تو طاهایی، تو قدر و کوثری زهرا امیرالمؤمنین حـیدر بوَد، حبلالمتین حق به حق حق تو هم حبلالمتین حیدری زهرا تو از سر تا قدم احمّد، محمّد پای تا سر تو علی زهرای دیگر، تو علیِّ دیگری زهرا به گرداب تحیر غرق شد عقلم، نمیدانم علی از توست برتر یا تو از او برتری زهرا نبوّت بر زنان نبوَد، وگرنه فاش میگفتم تو روی دست، مصحف داری و پیغمبری زهرا تو پیغمبر نه، تو بالاتر از پیغمبران استی تو روح پاک ختم الانبیا در پیکری زهرا تو بانوی همه سادات عالم تا صف محشر تو بر مردان کل آفـرینش رهبری زهرا تو بر باغ ولایت با سرشکت فیض بارانی تو بر نخل نبوت ریشه و برگ و بری زهرا تو هم بر چار سادات ملک تا حشر، بانویی تو هم بر چار بانوی بهشتی سروری زهرا علی فخریّه ز آن دارد که دارد همسری چون تو نبی بر خویش میبالد که او را دختری زهرا زهی ایمان و تقوا و جهاد و همت و غیرت که با مولا امیرالمؤمنین همسنگـری زهرا امام مجـتبی بالـد که من فـرزند زهـرایم حسین بن علی نازد که او را مادری زهرا تو در بیت ولایت هم مهی هم آفتاب استی تو در بحر نبوت هم صدف هم گوهری زهرا نه در مسجد، نه در خانه، نه در کوچه، نه در صحرا تو در عالم، تو تا محشر، علی را یاوری زهرا تو با شیرخدا همشأنی و همگام و همسنگر تو از پیغمبران هم جز محمّد برتری زهرا تو با یک خطبه لرزاندی تن کفر و ضلالت را تو تا عمق زمان اسلام را روشنگری زهرا محمّد شهر علم است و امیرالمؤمنینش در یقین دارم که تو هم شهر علمی، هم دری زهرا نبی مهر و علی ماهی که دارد یازدهاختر تو تنها خود سپهر و مهر و ماه و اختری زهرا محمّد خلق عالم را به فرقان داوری کرده تو فرقان محمّد را به نطقت داوری زهرا نوشته در نگاه و نقـش لبخند علی هر دو تو زهرایی، تو زهرای محمّد منظری زهرا همای قلّـۀ رحمت علی بود و علی باشد تو او را تا خداییِّ خدا بال و پری زهرا قـیام کـربلا را زینبت پرورد با صبرش زهی بر دامن پاکت که زینب پروری زهرا من و تاریخ و عالم هر سه میگوییم با هم، تو قتیـل انتقـامِ جنگِ بدر و خـیـبری زهرا نمیدانـم بقـیعی یـا کنـار خـانهات دفـنی و یا در بین محرابِ نماز و منبری زهرا ز درد بازو و پهلوی تو این درد، سنگینتر که غمهای علی را لحظه لحظه بنگری زهرا تو بر ما از ازل آموختی درس ولایت را تو ما را تا ابد آموزگار و رهبری زهرا عدو بر بیت مولا حملهور گشته، نمیداند که تو پشت در خانه بر او یک لشگری زهرا تو با دست شکسته پاسدار دست حق گشتی تو از مسجد علی را سوی خانه میبری زهرا تو دادی چشم گریان میثم آلـودهدامان را اگرچه نیست قابل اشک او را میخری زهرا
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلاماللهعلیها
با لحن عـاشـقـانه و زیـبا خطاب کن کـوثر بـخـوان و أمّ أبیهـا خطاب کن نـام قـشنـگ مـادرمـان را به احـترام با نغمهای ملیح و خوش آوا خطاب کن مـرضیّه و رضیّه و حَـورا و فاطـمه ریحـانةُ النّـبی! گـلِ طاها خطاب کن ذکـر قـنـوتِ حـضرت حـوّا و آسـیـه مشکلگشای مادرِ عـیسی خطاب کن عینِ علیست! وقت غضب تا که اخم کرد حیدر بخوان و «قاهرالأعدا» خطاب کن قطعاً برای شیعه شفیعه ست، پس تو هم مادر بگو و عشقِ دو دنیا خطاب کن گـوشهنـشـینِ چـادر مشکـیِ او شـدیم اصلا گدای هر شبه ما را خطاب کن نام شـناسـنامـۀ ما جعـلِ مطلـق است ما را غلام حضرتِ زهرا خطاب کن!
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلاماللهعلیها
به صورت آدم است و خلق و خویی چون ملک دارد کسی که دست در چرخاندن چرخ فلک دارد خدا از شادی او شاد و از خشمش غضبناک است خدا از جنس خود روی زمین سنگ محک دارد علی در عرش با او بود و از شوق وصال او چنان از خانه بیرون رفته که خانه ترک دارد خدا را شکر رزق ما همه از سفرۀ زهراست که شیعه هرچه دارد از همین نان و نمک دارد هدف کوبیدن غصب خلافت بود در خطبه وگرنه بانوی جنت چه حاجت به فدک دارد؟ کسی که شیعۀ زهراست وقت یاری مولا کجا خوف از هجوم شعله و باد کتک دارد؟ کسی که شیعۀ زهراست وقت یاری مولا برای جان فدا کردن مگر یک لحظه شک دارد؟ گذشت آن روزگار و انقلاب ما پدید آمد که با آن قصه بی اندازه فصل مشترک دارد ولایت رکن اصلی بود در تشکیل این امت و تا روز ظهور این مهر را بر سینه حک دارد نسـیم کـربلا پـیچـیده در پس کوچۀ دنیا خبرهای خوشی این روزها هر قاصدک دارد ولی در پیچ و تاب فتنهها ریزش فراوان است که در هر گیر و داری فتنه در دستش الک دارد برای سربلندی با ولی یکرنگ باید بود که زیر دست و پا میافتد آن میوه که لک دارد ندای روشن هَل مِن مُعین پیچیده در عالم فقط بی سر بیاید هر کسی قصد کمک دارد
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلاماللهعلیها
اگر که ماهِ دلآرا بخـوانمـش ظلم است اگر طراوتِ باران بگـویمش بیجاست اگر هوایِ بهاران بخوانمش غلط است خطاست اینکه بگویم وسعـتش دریاست به مدحِ فاطمه این بس علیست همسر او و آنکه کُفو بتول است بر همه مولاست صفاتِ ناب بشر، قلهایی از عالم اوست رشیده، صابره، راضیه، مرضیه، زهراست حجاب، شاخصهایی از عیارِ عفت اوست زنی که گوهرِ عصمت ز نور او پیداست کـنارِ سفـرهٔ مهـرش هـماره مهـمـانـنـد پیمبران و امامان و شیـعه هم آنجاست برای مدحتِ منصوره شد زمین عاجز به حـق سـتایش او کارِ آسـمانیهـاست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
فرو میریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم چنان محصور در اشکم که جایی را نمیبینم دلم خون است از صحن و سرای بینشانِ تو تو میبینی که میسوزم تو میدانی که غمگینم رواقت را تصوّر میکنم در خاطرم گاهی دلم میخواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم پُـرم از گریه آری مقـتلِ تـاریخِ اندوهم که من مجموعهای از دردهای تلخِ دیرینم در آغوش دعا میگیرم امشب آن ضریحت را به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم دلم میخواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو که بیشک میرسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم جهانم از تو آباد است دنیای منی بیشک تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آئینم چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که میگویم همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم اگر بیـتی نباشد حـاوی مدحِ تو ننـویسم اگر جایی نباشد محفـلِ ذکرِ تو ننـشـینم!
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـلـت خـلـق مـاسـوا زهـراست سـتـر نامـوس کـبریا زهـراست بـر چـهــلـه نـشــیــنـی احــمــد آنچـه دادنـد در حـرا زهـراست میدهد جان، به مُرده تسبیحش مُهـر تصدیق مرتضا زهراست خــیــر دنــیــا و آخــرت داریـم اولـین، آخـرین دعـا زهـراست قـبـله در امـتـداد سـجـدۀ اوست زمزم و مروه و صفا زهراست ما گدائـیم هرکجا روضـه است مینـشـیـنـیـم هرکجا زهـراست چــادر او کـسـای او در حـشـر خوشه چینِ صف جزا زهراست نطق او خط به خطِّ قـرآن است حـرف ما بعـد ربّـنـا زهـراست آنکه با ناله میرسـد از عـرش هر شب جمعه کـربلا زهراست تــه گـودال، آســمــان لــرزیــد صاحب حزن این صدا زهراست او که میدیـد چـشم تـار حـسین از دل تـیر و نیـزهها زهراست او که با دست و پـا زدنهـایش میزند نـالـه پا به پا زهـراست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
روزها خـورشید را در آسـمان انداخته چـادرش را بر سـر کـل جهـان انداخته حرز بازوبند حیدر بوده پس با این حساب چارچوب قـلعه را با یک تکان انداخته چونکه ناموس خودش بوده خداوند غیور نام کـوثـر را ازین رو از اذان انداخـته رشتههای چادر زهراست یا اینکه خدا؟ سمت ما از بام عـرشش نردبان انداخته مُهر تایید ست و بعد از هر نماز ما خدا ذکـر تـسبـیـحات او را بر زبـان انداخته تا که تنها زائر زهـرا خودش باشد فقط پس مزارش را خدا در لامکان انداخته
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعرم؛ مثل همیشه، با قلم، در میزنم در بهشتم؛ چون قلم، در وصف مادر میزنم هر شب قدرم، پُر از تقدیر صبحی روشن است تا دم از آن نـامِ با قـرآن برابـر میزنم مومنم؛ ایمان من، از شوق تسبیحات توست مـن به یـاد تـو، دم از اللهاکـبر میزنـم تا شنیدم، مادرم دریای پاکی، مثل توست بیشتر دارم به اعـماقِ دلم، سر میزنم تا به دست آرم دلت را، از نجف دُر می خرم نقش دُر را مثل دل، با نام حیدر میزنم از لحد پر می کشم، تا میرسی دامن کشان یاعلی گویان، قدم بر خاک محشر میزنم من بهشتی هم که باشم، قصر میخواهم چه کار میروم چادر کنار حوض کوثر میزنم عاشـق سـاداتم و هـمـراه فـرزنـدان تو طعـنه بر احـوال نا فـرجام ابتر میزنم تا شبـسـتان حرم، با فاطـمیون میروم سربلندم کرد، سربندی که بر سر میزنم مثل تو، حتی اگر تنها، به میدان میروم مثل تو، حتی میان کوچه، سنگر میزنم نالۀ دلـتـنگیام را، آه مـادر! سالهاست میروم قم، در میان صحن دختر میزنم شاعرم، این است فرقم با یتیم و با اسیر من فقیری با وقارم، با قلم، در میزنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مینويسم به نام حـضرت نـور مینويسم به خطِّ شعر و شعور از تـو بـايـد سـرود پـس حــالا سخنم میرسد به وقـت ظـهـور مـــادر مــهــربـــان ســـاداتــی لَکَ صَدرَک به صَدر فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
الـسـلام ای مـادرِ شـاهِ شهـیـدان السلام الـسـلام ای کـوثرِ جاریِ قـرآن الـسلام چـشمهـایت شـعـرِ آب و آسـمـانت آیـنه ای شکـوفاتر ز گـلـهای بهـاران السلام
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
داریم به دل گـرمیِ طـوفـانِ نجـف را داریم به لب مِدحَـتِ سلـطـانِ نجف را ما نانِ علی خورده نمک گـیرِ غدیریم بـایـد بـه درِ خـانـۀ زهــرا بـنـشـیـنـیـم تا لطـفِ خـدا را به تـمـاشا بنـشـیـنـیـم بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است آن دخترکی که شده مادر فقط این است خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت بالاتر از آن خط که نوشتـند تو هستی مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی چـیـزی بِـجُـز از نـورِ خـداوند نداری بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری با تـیغ به تو تکـیه کُـنَد شـیـرِ خـداوند از روزِ ازل هر تپـشـت یادِ عـلی بود نَبْضَت، ضربانت، نَفَسَت نادِ علی بود از ریشۀ آن چادر اگر ریشۀ شیعه است در سینه اگر آتـشی از شـورِ تو داریم در دست اگر رأیتِ منـصورِ تو داریم از بارِشَت ای ابر، پُر از لاله شد این باغ هرجا که بلـنداست به زیرِ قـدم ماست بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم هر بادِ مخـالـف شده جـوشن به تنِ ما هـر لالـه تـوان داد به بـرخـاسـتـنِ مـا صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما یکروز از این ظـلـمِ گـران هیچ نـمانَد از دشـمـنِ اسـلام نـشـان هـیـچ نـمـانَد یکـروز از این دل پَـرِ پـرواز بسازیم گـفـتید که: سرگـرمِ پـریـشانیِ خویشم سرخوش زِ سبویِ غـمِ پنهانی خویشم یـارانِ خـراسـانیات امـروز بگـوشند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمهست بهترین کرسی عرش الله جای فاطمهست مرتضی فـرمانده کل قـوای فـاطمهست نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمهست دردمند عشق استعلاج میخواهد چهکار؟ جز محبت عاشق محتاج میخواهد چهکار؟ »قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمهست نُه بهار زندگی را با رسالـت طی نمود نُه بهار دیگرش را با عـلی هـمراه بود خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمهست کوثر اهل یقـین اعـجـاز یـزدان فـاطمه حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمهست بانـوی لـولاک شـد بنـیـانگـذار پـنج تن روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمهست یاعلی و یا عـلی ذکر لب صدیـقـه است »مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است زینبی که جلوههایش رونمای فاطمهست بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست روی دامانش چه با وسواس شبنم مینشست بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمهست بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش کردهام با نان او یک عمر امرار معاش جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمهست دخـتـرانش مـرجـع تـقـلـیدهای هـاجرند تک تک اولاد زهـرا جـلـوۀ پیـغـمـبرند قبلۀ عالم علی موسی الرضای فاطمهست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
قدم هرجا گذاری خاک آن زر میشود قطعأ غلام حقله گوش تو ابوذر میشود قطعأ من از اُمِّ اَبیهـا بودنت فـهـمیدهام زهـرا کسی که دخترش باشی پیمبر میشود قطعأ تو هستی نفخۀ صور و تو هستی صور اسرافیل تو هر آنی بخواهی صبح محشر میشود قطعأ خودت که جای خود داری کنیز خانهات فضه ز نورش عالم امکان منوّر میشود قطعأ توئی زهره توئی زهرا توئی انسیة الحورا به حق مثل توئی هم کفو حیدر میشود قطعأ حسن از تو حسین از تو امامت جاری از نورت همین مطلب خودش تفسیر کوثر میشود قطعأ اگر یک آن نسیم افتد گذارش بر سر کویت فضای عالم امکان معـطر میشود قطعأ
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نامِ زهرا که کوثرِ عشق است هـمـسرِ او دلاورِ عـشـق است دامـنـش گـر که باغِ زینب شد کـربـلایـش چـراغِ زیـنب شـد ای تـو بــانــوی آب و آئـیــنـه مِـهـرِ جـانت بـهـارِ هر سـیـنه بـاغِ دامن چـه پُـر ثـمـر داری یـازِده گــل تـو از پــدر داری مصحفِ نوری و علی نـوری گر چه انـسانی و ولی حـوری اسـمِ تـفـضـیـلِ حـق تعـالی ایی فـاطـر و فـاطـمـه و زهـرایـی فـاطـمه یعـنی بر عـلی جوشن شـمـعِ او تـا اِلَـی الاَبـد روشن آسـمـان غـرقِ در تـمـاشـایـت آب و آئـینه مـست و شـیـدایت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـبانه تـا که درِ رحـمتِ خـدا وا شد تـمام شـهـر، درون قـنوت او جا شد خـیـال کـردم، سـجـاده بـود، امـا نـه درِ بهـشت خدا بود نیـمه شب وا شد دوباره آیـنه در سجـدۀ عـمیـقی رفت و بین عرش، خدا غرق در تماشا شد چـکـید نـم نمِ بـاران به روی سجـاده و سـاحـلی که محـلِ نـزولِ دریـا شد بلند تا که شد از سجده؛ مرتضی را دید دوبـاره آیــنـه در آیــنـه هــویـدا شـد دوبـاره نـوبـتِ دیـدارِ سـورۀ کـوثـر دوبـاره نـوبتِ دیـدارِ نـقـطـۀ بـا شـد گـذاشت کـیـسۀ نـان را به شانۀ مولا میان کـوچه شـمـیمِ بهـشت، برپـا شد و باز کاسهای از اشک، پشت مولا ریخت دعـای بـدرقـۀ راه، اشـکِ زهـرا شد هـمیـشه میشد، زیـبا بـماند این دنـیا ولی چه حیف که هجده بهار زیبا شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـزّتی دارم مـداوم از عـطـایِ فـاطـمه دولـتی پـایـنـده دارم از دعـایِ فـاطـمـه کـی سـزاوارِ غـلامیِ درِ این خـانـهام؟ آبـروهـا یـافـتـم از خـاکِ پـایِ فـاطـمـه تا که کوچک میشوم بیبی بزرگم میکند چون شرافـت داده ایزد بر گدایِ فاطمه ذکـرِ یا زهـراست درمـانِ تـمـامِ دردها من شـفـایم را گرفـتـم از دوایِ فـاطـمه گوهری در سینه دارم میدرخشد مثلِ ماه چیست آن گوهر بجز دّرِ ولایِ فاطمه؟ مخفی القدراست در دنیا، نمیداند کسی جز خدا و جز نبی؛ قدر و بهایِ فاطمه ما کجا و گـفتن از قـدّیسۀ هـفت آسـمان کـلّ قـرآن شد تـمـامـاً در ثـنـایِ فـاطمه معنی کوثر بغیر از حضرت صدیّقه نیست رونـقی دارد جهـان با بچّـههایِ فـاطمه کاش میشد لحظهها را وقفِ آن بانو کنم جانِ خود را هدیه کردم از برایِ فاطمه میزنم فـریاد نامـش را به امّـیدِ وصال میرسد بر گوشِ من آخر صدایِ فاطمه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
یـا فـاطــمـه! تـجـلّـیِ انــوار کـبــریـا یا فـاطـمه! عـزیـزتـرین خـلـقتِ خـدا شکـر خـدا برای تو من خـادمی شدم دست خـودم نـبوده اگر فـاطـمی شدم نُطقم شکـسته نیست اگر پا شکـستهام از دردها به یُـمن دعـای تو رَسـتـهام در بیـن خـادمـان تو من دستِ آخـرم در حدّ وسـعِ خویش برای تو شاعرم بـانـو اگـر چه روسـیـهاَم از گـنـاههـا خـانـم! اگر چه گـمـشـدهام بـین راهها امّا به غـیـر تو نـزدم رو به زنـدگـی تسبـیحِ توست افـضلِ اعـمال بـنـدگی از ابر چـادرت بچکـد خـضرها بسی بیش از همه تویی که به فریاد میرسی «هذا محبُّ فاطـمه» سربـند انبـیاست ذات تو راز سرّی و پوشـیدۀ خداست کـیـفـیّـت قـدم زدنـت بـیـن کـوچـههـا معـلـوم میکـنـد که تویی معـدن حـیـا کیفـیّت حجاب تو در پیـش چشم کور معلوم میکند که تویی نورِ نـورِ نور کـم آوَرَد ز حـقّ ثـنـاگـویـیاَت زبـان الگو بگیرد از جَـنَمت صاحبالزّمان تو منحصر به فـردترین یار حـیدری تو اَقـرَب از همه به وجود پیـمـبـری مــزد رسـالـت نَـبـَـوی شـد مــودّتـت باشد بـهـای جـنّت الاَعـلـیٰ مـحـبّـتت پایم شکستهاست؛ امیدم به پای توست پا بر سرم گذار؛ وجودم برای توست ای کاش باشیام تو در این روزها نصیر امشب شفای نوکر خود از خدا بگیر
: امتیاز
|